من تورا می خواهم .. 

ای همه جان و روانم.. 

از تو من زندگی می گیرم.. 

قلب من بیمار است.. 

من به تو دلبستم.. 

چشم من بی تاب است..

از این همه چیزای تکراری خسته شدم.. 

از تکرار.. 

تکرار  

تکرار 

تکرار 

چرا؟

داشتم با خودم فکر می کردم .. 

آدما هیچیشون عوض نمی شه ..همون چیزایی و که به ینفر می گن طی سالها .. 

همونارو به یکی دیگه ..و باز هم یکی دیگه.. 

چرا زود خسته می شیم از هم؟ 

چرا تا می فهمن طرف علاقه مند شد یکی دیگه.. 

چرا فقط شوق اولیه رو کم دارن؟ 

چرا؟ 

نه چرا؟