نمی دانم، دیگر نمی دانم..
صدایت را می شنوم..
از صبوری روحم حراسانم..
نگاه کن؟..
تو هیچ گاه من ِ تو را نگریستی..
تو فرو رفتی؟..
آن روز ها رفتند..
آن انتظار ها ی بی یایانم..
آن رعشه های عطر..
آن بی تابی ها ..
توانم..
تنها تر از قطره ی باران..
در بیابان..!!
در اضطراب دست های پر از حست..در ویرانه ها می زیستم..
می زیستم..
و همانطور ..همان گونه ..
به خود..
نه به تو..
نه ..
می اندیشم..
سلام
دلم برات تنگ شده
کجاییییییییییی؟
ممنون که به وبلاگ من امدید وبلاگ بسیار جالبی داشتید بازم به کلبه من سر بزنید و بلاگتون و مطالبش بسیار جالب بودن
سلام
خیلی قشنگ بود ...
مثل همیشه عالی بود ...
کم پیدایی ؟
سارای عزیز
سلام
پست سراسر احساس (من می اندیشم)را خواندم ولذت بردم
برایت آرزوی سعادت دارم
با احترام
ساراجون
یک گلهک
من لینک تورو ت.و خیزران گذاشتم ولی تو لینک منو تو وبلاگت نذاشتی
بای
تشکر از این که در وبلاگم کامنت گذاشته بودید. از وبلاگ تان دیدم کردم و شعرهایش را خواندم. جالب بود.
این پست و خوندم یک لحظه خودم و گذاشتم شخصیت دوم و شعر کلی حال کردم و بهم چسبید
سلام. متن قشنگی بود. مرسی.
منو یاد حضرت داود انداخت همیشه دعاش این بود
خدایا بذار در حضور تو زندگی کنم.
خوشحال می شم بهم سر بزنی
سلام سارا نمیدانم چند وقت به چند وقت به روز میشوی
در انتظارت هستم
بااحترام
به چه می اندیشی آخه ؟!
آهان ! الان خوندمش فهمیدم که به چی می اندیشی ...
به ساعت درج یادداشت هم دقت کردم ! ;)
به روزم..........
بی تابی، حس دردناکیه!
بیا تا یه دوستی رو شروع کنیم....
سلام
با پست جدیدم منتظرم
بااحترام
سلام
سارا
چرا به دیدنم نمی آئی؟؟؟
بااحترام
سلام علیکم
ببین این شعرا که مینویسی مستقیم با احساساتت مربوط میشه یا نه صرفا چون دوستشون داری مینویسی
راستی به روزم خوشحال میشم سر بزنی خانومی
نمی دان !
از اول هم نمی دانستم!
به روزم!
سلام
سارا
برایت سال خوبی آرزو میکنم
بااحترام
سلام
بابا کجائی؟؟؟؟
تعطیل کردی اینجا رو ؟ اشتباهی منتظر به روز شدنیم انگار .. .