همه می ترسند ٬ اما من و تو
به چراغ و آب و اینه پیوستیم !
و نترسیدیم!
سخن از پیوند سست دو نام
و هم آعوشی در اوراق کهنه یک دفتر نیست ...
سخن از گیسوی خوشبخت من است
با شقایقهای سوخته ی بوسه ی تو ...
و صمیمیت تن ها مان در طراری و درخشیدن عریانیمان مثل فلس ماهی ها در آب
نهان!
سخن از زندگی نقره ای آوازی است
که سحرگاهان فواره کوچک میخواند ...
شبی از خرگوشان وحشی و در آن دریای مضطرب خونسرد
از صدفهای پر از مروارید
و در آن کوه غریب فاتح
از عاقلان جوان پرسیدیم
که چه باید کرد ؟
همه می دانند ...
تو قالبت را چیکار کردی که برات تبلیغ نمی ذاره؟ به من می گی لطفا
آب ریخت و آینه شکست
دفتر اشعار کهنه ام را آب برد
و من تنها و بی کس به گوشه ای به انتطار قدمهات
و تو به فکر دیگری
که تمام نمی شد آن شب سرد زمستانی
اول ماه نو میلادی
وبه تو میگویم
آزاد باش
که آزادی را در پس پستوی شادی به هزاران طرح میتوان قلم زد
تورا من افزودم
در میان یاران خوب
که شاد کردی مرا با کلامی
و تو نیز هم
شادم کن
به هر آنچه خواهی
ممنون
اااااااااااااااااااا این خرگوشه بلا مگه جواب سوالم میده؟؟؟؟ :))))
نمی دونم چرا خودش رو تو هر کاری قاطی می کنه... حتما از بلاگ من اومده اینجا ... دعواش کن و بفرستش خونه :))
خوش به حال خرگوشان وحشی و ...
مرسی بابت اضافه کردن من به لیست دوستان...
چرا مرا همیشه ته دریا نگه میداری...
نگاه کن که در این جا زمان چه وزنی دارد....
سلام
قشنگه هم قلمتون ، هم احساستون ...
خوب باشید ...
سلام
ممنون که به وبم سر زدین
قلم زیبا و پر احساسی دارین
پیروز با شید
باز هم سر می زنم
سخن را بازگوی...
سوال: از خودتم چیزی می نویسی؟؟
میخوام قلمت رو ببینم.
ممنون
کیارش.
زیبا بود
من عاقل نیستم . . . وگرنه جواب میدادم . . .
سخن از عاطفه ی انسانی ست!
پ.ن: هم قالبت زیباست،
هم نگاشته هات...
قدم هایَ ت به راه بانو
سلام عزیزم
شعر خیلی زیبایی بود از همونایی که روح آدم رو میبره به به دنیای دیگه
راستی پاسخ کامنتت رو دادم بیا بخونش
اگه باز هم راهنمایی خواستی با کمال میل حاضرم کمک کنم البته اگه خودم بلد باشما
مرسی که سر زدید به وب لاگم.
ممنونم از کامنتت.اومده بودم بلاگم رو پاک کنم.اما نظرم رو عوض کردی
و نترسیدیم ....
سلام دوست عزیز ..
وبلاگ شایسته و آراسته ای دارید ..
در مورد متن نیز به همان زیبایی است ..
شعر با مسمایی است ...
همه می ترسند ..
اما من و تو ..
دکلمه وار اما به سبک شعر نو نوشتید ...
کار شماره قابل تحسین است ...
شاد باشید .
این شعر از خودم نیست عزیزم..
سلام آبجی سارا. خوبی؟
خیلی ممنونم از حضورت و نظرت.
اون مطلب زیبای گنجشک رو آبجی مهربونم نفیسه نوشته بود.
بازم بهمون سر بزن...
ممنوم که گه گداری به من سر می زنی.ختما تو هم مثل من یا دست کم شبیه من این دوران رو تجربه کردی.
اهل پاییزم
فرزند خاک
چندیست که دل از شاخه بریدم
تن سپرده به هوس باد
به انتظار رهگذری
تا پاییز را زیر گامهایش
با تمام توان فریاد بکشم
سلووووووووووووم!خوبی؟نظرت درباره ی تبادل لینک چیه؟
راستی...چرا پستات عنوان نداره؟وبت هم بد نیستاااا!ولی بی روحه!
سلااااااااااااااااااام ساراجونم.
من دلباخته ی فروغ فرخ زادم . مرسی .
ممنون سارا جان
سلام...
ممنون که به من سر زدی...
یه یادداشت جدید بنویس ... بی صبرانه منتظریم
سلام باز قشنگ گفتی
به خدا اگه یه سری بزنی هیچ اتفاقی برات نمی افته !!!!!!!!!
سلام...
شبیه اشعار فروغ بود
من که ترسیدم...
سارا جان خیلی افتخار دادی سر زدی
شعرات محشره
یه دنیا مفهوم با واژگانی ساده
دوست دارم بیشتر آشنا بشیم
سر بزن
خبر کن
سلام والسلام